
تو بدون تا آخر عـمــــر
از دلــــم نمیری هـــرگـــــــز
نمیخواد کـه سـخــــت بگـیــری
خیلـــــــی ســـــــاده
خـدا حافـظ
خـدا حافـظ
خـدا حافـظ . . .

تو بدون تا آخر عـمــــر
از دلــــم نمیری هـــرگـــــــز
نمیخواد کـه سـخــــت بگـیــری
خیلـــــــی ســـــــاده
خـدا حافـظ
خـدا حافـظ
خـدا حافـظ . . .
اشتباهـــــــــــ از منــــ بـود...
پر رنگـــــ نوشتهــــ بودمتـــــــــــــــ...

صـدا، رفتــــــــــــ...
تصویـر، رفتـــــــــــــ...
خاطراتشــــــــــــــــــ ـــــ ــــ ــ ـ ـ، موندهــــــ، نمیرهـــــــ...!


پارسال این روزا برامون پر بود از عطر شکلات و کادوو عروسک و شمع
اما امسال نمیدونم ولنتاین رو با کی جشن میگیری
هر جا و با هر کسی باشی دوستت دارم ولنتایت مبارک
* * * * * * * * * * *
امروز روز سپاس گذاری از خداوند استزیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن
تا با تمام وجود به او بگوییم
عشق من روزت مبارک


کاش فقط یــکـــــ نفــر بود که وقتی بغض میکردم
بغلم میکردو میگفت ،گریـــــــه کنیــــ میکشتمتـــا ... !

مثـــل مــــــن و تــــــــــــــــــــو
ღ☆ღ☆ღ☆ღ☆ღ☆ღ☆ღ
باور کن
"عین"، "شین" و "قاف"
جدا از هم که باشند
هیچ خاصیتی ندارند!
اما در کنار هـــــــم ، مـعـجـزه مـی آفـریـنـنـد.
درست مثل مـــن و تــــو !!!


.
.
.
صدا بـــــــزن مرا
مهم نیست به چه نـامی ...
فقط "میــــم" مالکیت را آخرش بگذار ...
می خواهم باور کنم ...
مـــالــِ همیم


به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اونی که زود میرنجه زود میره، زود هم برمیگرده. ولی اونی که دیر میرنجه دیر میره، اما
دیگه برنمیگرده ...
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
رنج را نباید امتداد داد باید مثل یک چاقو که چیزها را میبره و از میانشون میگذره از
بعضی آدمها بگذری و برای همیشه قائله رنج آور را تمام کنی.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
بزرگترین مصیبت برای یک انسان اینه که نه سواد کافی برای حرف زدن داشتهباشه نه
شعور لازم برای خاموش ماندن.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
مهم نیست که چه اندازه می بخشیم بلکه مهم اینه که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود داره.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
شاید کسی که روزی با تو خندیده رو از یاد ببری، اما هرگز اونی رو که با تو اشک ریخته،
فراموش نکنی.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگترین هنر دنیاست.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
از درد های کوچیکه که آدم می ناله؛ ولی وقتی ضربه سهمگین باشه، لال می شه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
اگر بتونی دیگری را همونطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو کاملا واقعیه.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
به یکجایی از زندگی که رسیدی، می فهمی
كسی كه دوستت داره، همش نگرانته. به خاطر همین بیشتر از اینكه بگه دوستت دارم میگه
مواظب خودت باش.
و بالاخره خواهی فهمید که :
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود" هست.
یک کم کنجکاوی پشت "همین طوری پرسیدم" هست.
قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
مقداری خرد پشت "چه میدونم" هست.
و اندکی درد پشت "اشکالی نداره" هست.


دختری بود نابینا که از خودش تنفر داشت نه فقط از خود ، بلکه از تمام دنیا تنفر داشت اما یکنفر را دوست داشت “ دلداده اش را “ با او چنین گفته بود : « اگر روزی قادر به دیدن باشم حتی اگر فقط برای یک لحظه بتوانم دنیا را ببینم عروس تو و رویاهای تو خواهم شد » و چنین شد که آمد آن روزی که یک نفر پیدا شد که حاضر شود چشمهای خودش را به دختر نابینا بدهد و دختر آسمان را دید و زمین را ، رودخانه ها و درختها را آدمیان و پرنده ها را و نفرت از روانش رخت بر بست دلداده به دیدنش آمد و یاد آورد وعده دیرینش شد : « بیا و با من عروسی کن ببین که سالهای سال منتظرت مانده ام » دختر برخود بلرزید و به زمزمه با خود گفت : « این چه بخت شومی است که مرا رها نمی کند ؟ » دلداده اش هم نابینا بود و دختر قاطعانه جواب داد : قادر به همسری با او نیست دلداده رو به دیگر سو کرد که دختر اشکهایش را نبیند و در حالی که از او دور می شد گفت :
« پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشی . . .»
در ادامه واستون چنتا فایل PowerPoint گذاشتم دانلود کنید و نظر یادتون نره!!!!!!

با تمام دلبستگی هایم باید روزی بروم...
کاش میشد صدای پاهات بپیچه تو گوش دالون
طرف دالون بگرده سر آفتابگردونامون
کاش میشد دوباره باغچه پر گلهای تو باشه
غنچه سپید مریم با نوازش تو وا شه
کاش میشد اما نمیشه نمیشه بیای دوباره
نمیشه دستات تو گلدون گلهای مریم بذاره
کاش میشد اما نمیشه این مرام روزگاره
رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن نداره
قسمت قرمز كابوس منه ...



مگه ميشه با چشات خدافظي كرد ديگه اونها رو نديد و زندگي كرد
مگه ميشه كه يه روز خورشيدُ برداشت جاي اون ستارهها رو بندگي كرد
مگه ميشه تَك و تنها روي برف ابا خيالِ روزاي رفته قدم زد
مگه ميشه كه كتابِ خاطراتُ توي هر لحظه بدونِ تو ورق زد
مگه ميشه يكي آهسته بياد و تو دلم جا شه بخواد جاتو بگيره
مگه ميشه تنِ من وقتِ شكستن توي آغوشِ كسي جز تو بميره
مگه ميشه تو نباشي و پس از تو يه شب از غصه سراغت رو نگيرم
مگه ميشه تو سكوتي كه با دستاش مياد و جونمُ ميگيره نميرم
مگه ميشه با چشات خدافظي كرد ديگه اونها رو نديد و زندگي كرد

مگه ميشه يه دفه نفس كشيد و توي اون نفس به يادِ تو نيفتاد
تو كه تنديسِ بهاري نميذارم بري و دار و ندارم بره بر باد
مگه ميشه كه يه روز خورشيدُ برداشت جاي اون ستارهها رو بندگي كرد...

آینه ها با من قهرندو خورشید از من رو بر می گرداند.من از تو دورشدم
از رازقی و رازیانه و کلبه سپید آرزو ها یم میان انبو هی از شب بوسه هاست.
دلگیر تر از همیشه ام و فانوس های آویزان پشت
در را دستمال نمی کشم.حال دیگر صنو بر های این طرف خیابان
سبز نیستند و به پاییز سلام گفته اند. حرفهایم را از یاد می برمفشاید
هنوز دیر نشده اشک هایم را پنهان می کنم،صنو بر ها با ید سبز باشند!!!
من می روم و تو می مانی
به اميد همه ي باور هايت
با عشق مدارا مي كني و مي گويي...
كسي ديگر مي ايد ........
تو كه مي روي
من مي مانم و من.....
بي مدارا.....بي عشق....
به اميد هيچ كس ديگري
![]()
يك روز ، من در شهر احساس تو خواهم مرد
يك روز ، آن روزی كه نامش واپسين ديدار ما باشد
تو ، بر صليب عشق من ، مصلوب خواهی شد
آن روز چشم عاشقان بر ماتم عشقی كه مي ميرد
خاموش گريانست ...
![]()
من و عشقم
پرسيد: به خاطر کي زنده هستي؟ با اينکه دوست داشتم باتمام وجود
داد بزنم به خاطر تو ، بهش گفتم: به خاطرهيچکس ...
پرسيد پس به خاطر چي زنده هستي؟ با اينکه دلم داد مي کشيد
به خاطر تو ، با يه بغض غمگين بهش گفتم: به خاطرهيچکس ...
ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟
در حالي که اشک تو چشماش جمع شده بود گفت:
به خاطرکسي که به خاطرهيچ زندست...
![]()
کاش بودی
کاش بودي تا دلم تنها نبود تا اسير غصه فردا نبود
کاش بودي تا نگاه خسته ام بي خبر از موج و دريا نبود
کاش بودي تا دو دست عاشقم غافل از لمس گل مينا نبود
کاش بودي تا زمستان دلم اين چنين پر سوزپر سرما نبود
کاش بودي تا فقط باور کني بعدتو اين زندگي زيبا نبود
امیدوارم روزی بتوانم بهترین شعر زندگیم را برای تو بسرایم و تقدیم تو کنم.
گر چه که یقین دارم که می دانی نه اشعارم.....
که تمام هستی ام.....وجودم......تقدیم به توست
تو الهام بخش بهترین ابیات شعرهای منی
وقتی اولین سلام
ملتهب ترین نگاه را به یاد می آورم
آن زمان که با نگاهی معصومانه....با لبخندی کودکانه
و با صداقتی شاعرانه دستهایم را فشردی
و آن زمان را که شوق هر روز دیدنم
و هر روز دیدنت آرامم می کرد....
آه!افسوس که چه زود گذشت!
باور می کنی؟
باور کن که لحظه لحظه اندیشیدن به تو
حتی با این همه فاصله و درد
خون زندگی. عشق به زندگی . عشق به بودن را در رگهایم به جوش می آورد!
باور کن که هنوزم دوستت دارم
کودکانه بی پروا عاشقانه صادقانه دیوانه وار
بگویم از ازل با به ابد عاشقانه و دیوانه وار دوستت دارم
گر چه گفتن و شنیدنش را از من دریغ می کنی
می هراسی می گریزی اما من هنوز هم دوست دارم بگویم!
دوستت دارم
به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من
اي حضورم از تو تازه![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
اي نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم
مثل عاشقي به غربت ![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
مثل مجروحي به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو
تجربه کردن مرگه![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
زندگي کردن بي تو
من که در گريزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گريه شب![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو ![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم ![]()
![]()
![]()
![]()
![]()
عشق من تو در چه حالي
ســـلام دوســـتان گلـــم خوش اومدین من امیر متولد ماه آذر.خوشحالــــم که به وبلاگ مــــن سرمیزنــــید امیدوارم اون چیــــزی رو که دنبالــــش هستــــید بتونــــید توی وبلاگــــــم پیـــــــــــــــدا کنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــید.