مگه ميشه با چشات خدافظي كرد ديگه اونها رو نديد و زندگي كرد
مگه ميشه كه يه روز خورشيدُ برداشت جاي اون ستارهها رو بندگي كرد
مگه ميشه تَك و تنها روي برف ابا خيالِ روزاي رفته قدم زد
مگه ميشه كه كتابِ خاطراتُ توي هر لحظه بدونِ تو ورق زد
مگه ميشه يكي آهسته بياد و تو دلم جا شه بخواد جاتو بگيره
مگه ميشه تنِ من وقتِ شكستن توي آغوشِ كسي جز تو بميره
مگه ميشه تو نباشي و پس از تو يه شب از غصه سراغت رو نگيرم
مگه ميشه تو سكوتي كه با دستاش مياد و جونمُ ميگيره نميرم
مگه ميشه با چشات خدافظي كرد ديگه اونها رو نديد و زندگي كرد
مگه ميشه يه دفه نفس كشيد و توي اون نفس به يادِ تو نيفتاد
تو كه تنديسِ بهاري نميذارم بري و دار و ندارم بره بر باد
مگه ميشه كه يه روز خورشيدُ برداشت جاي اون ستارهها رو بندگي كرد...